بدان که هرچه در وجود است، همه صنع خدای تعالی است، چون میغ و باران و برف و تگرگ و رعد و برق و قوس و قزح و علاماتی که در هوا پدید آید.
دوستان واقعی، راه نیک بختی را به ما نشان می دهند آنها مثل آیینه، عیب ها را به ما می نمایانند و مهم تر آنکه این همه را بی صدا و بی هیاهو باز می گویند.
مصاحبت با یک دوست خوب و شکیبا، همچون وزش نسیم دل انگیزی است که احساس آرامش و سبکی و صفای درون را در ما زنده می سازد.
برای من فرش پرپشت و سرسبز چمن یا برگ های سوزنی درخت کاج ، خوشایندتر از هر چیز است. برای من گذر فصل ها و حرکتی که با نوک انگشتانم احساس می کنم، نمایش مهیّج و پایان ناپذیری است. آدمی باید که بسیار نگوید و سخن دیگری به سخن خود قطع نکند، جواب خود بگوید بر وجهی که در متقدّم طعن نکند و در محاوراتی که به حضور او میان دو کس رود خوض ننماید و اگر از او پوشیده دارند، استراق سمع نکند.
حافظ برای آنکه انتقادش به طعن و لعن و هجو، شباهت نیابد، انتقادها را با طنز می آمیزد و آن را دلپذیر می کند.
مادر، گرامی گوهری است که در کارگاه آفرینش خدای مهربان، همتایی ندارد. از این روست که هر چیز گرانمایه را اگر بخواهند از راه همانندی، بزرگ بشمارند و عزیز بدارند، به مام یا مادر مانند می کنند.
نصیرالدّین، هر روز لوح و کتاب در زیر بغل می نهاد و خود را به محضر درس استاد می رساند. بازی او مطالعه و فریادهای کودکانه اش، بحث و مناظره با دیگر شاگردان و شادابی اش هنگامی بود که مسئله ای را حل می کرد و پاسخ دلخواهش را می یافت.
|